لعنت به تو.......
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز
نويسندگان
لینک دوستان

وبتان را جهانی کنید





لعنت به تو....



اولین روز باران را به خاطر داری؟غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیمو به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودیو من غافلگیر شدم سعی میکردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟گفتی سرت درد میکند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شدووو

وچند روز پیش را چطور؟به خاطر داری؟که با یک چتر اضافه آمدی ومجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش وچالمان نرود دو قدم از هم دور تر راه برویم.....

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو
دکتر علی شریعتی



نظرات شما عزیزان:

مهران
ساعت21:49---18 ارديبهشت 1393
خدایا ...همه مون رو از شر عشقای توخالی نجات بده ...دیگه بسه دلی برامون باقی نموند دیگه...عشق واقعی نسیبمون کن
پاسخ:آمین


shima
ساعت19:12---18 ارديبهشت 1393
لبانت قند مصری ، گونه هایت سیب لبنان را

روایت می کند چشمانت آهوی خراسان را

من از هر جای دنیا هرکه هستم عاشقت هستم

به مهرت بسته ام دل را ، به دستت داده ام جان را
پاسخ: حالا که دیگه نیستی بگذار همه فکر کنند فراموشت کرده ام بین خودمان باشد پنهانی دوست داشتنت چه حالی دارد.....


shahrzadr
ساعت18:58---15 ارديبهشت 1393
خداااااااااااااااااایا نسل عشق رو از بیخ بزن
پاسخ:الهی امین


ترلان
ساعت16:36---14 ارديبهشت 1393
خدایا ممنون که مرا در حد ایوب میبینی...
ولی تمامش کن
دیگر بریده ام!


kaveh
ساعت9:41---7 ارديبهشت 1393
پست خیییلی قشنگی بود آقا بهزاد.

صبا
ساعت20:14---6 ارديبهشت 1393
آپـــــــــــــــم

nanaz
ساعت11:34---5 ارديبهشت 1393
kheili qashang bud mc
ahangatam dl kardam mc


صبا
ساعت21:34---4 ارديبهشت 1393
آخـــــــــــــی..عالی بود..

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

درباره وبلاگ

اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم، حالا که سهم من نشدی کم بیاورم... دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم، تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم... میخواستم که چشم تو را شاعری کنم، امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم... دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل، می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم... یادت که هست پای قراری که هیچ وقت..... میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟ حتی قرار بود که من ابر باشم و، باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم... کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من، اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم... ...... اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم، باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم... حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم، عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم... خود را عوض کنم و برایت به هر طریق، از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم... بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت، یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟ **فریبا عباسی**
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 3146
بازدید کل : 83388
تعداد مطالب : 250
تعداد نظرات : 777
تعداد آنلاین : 2



 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه